English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (150 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I benefited greatly from the english course. U از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
AFAIK U خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
vorticism U مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده
anglicization U انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
anglicism U اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
anglo-saxon architecture U [معماری انگلیسی در پایان قرن ششم میلادی. از مشخصه های ساختمان های آن استفاده از تیرک های چوبی بود.]
To my dismay I discovered that... U با دلزدگی پی بردم که...
i am rials in pocket U سه ریال سود بردم
i was benefited by his advice U از اندرز او سود بردم
I won! من بردم! [پیروز شدم]
As events unfolded I realized that ... U درطی رویداد ها پی بردم که ...
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
I revisited her recipe. U من دستور کار [غذای] او [زن] را دوباره بکار بردم.
lime juicer U ملوان انگلیسی انگلیسی
anglicizes U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicises U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicised U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicized U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicize U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
class U کلاس
homeroom U کلاس
schoolrooms U کلاس
classing U کلاس
classed U کلاس
classes U کلاس
grade U کلاس
cl U کلاس
grades U کلاس
schoolroom U کلاس
frequencies U فراوانی
lashongs U فراوانی
lavishing U فراوانی
plentifulness U فراوانی
frequency U فراوانی
affluence U فراوانی
lavishes U فراوانی
lavished U فراوانی
rifeness U فراوانی
lavish U فراوانی
flush U فراوانی
flushing U فراوانی
ampleness U فراوانی
amphleness U فراوانی
plenitude U فراوانی
plenteousness U فراوانی
plentitude U فراوانی
generously U به فراوانی
profuseness U فراوانی
abondance U فراوانی
effusiveness U فراوانی
abundance ratio U فراوانی
super abundance U فراوانی
rampancy U فراوانی
abundance U فراوانی
exuberance U فراوانی
flushes U فراوانی
profusion U فراوانی
redundance U فراوانی
schoolroom U کلاس درس
formroom U کلاس درس
classroom U کلاس درس
] U کلاس درس
form room [British U کلاس درس
economy class U اکونومی کلاس
insulation class U کلاس ایزولاسیون
homeroom U کلاس درس
classrooms U کلاس درس
he stands first in his class U او در کلاس خود
grades U کلاس کیفیت
grade U کلاس کیفیت
classroom U کلاس درس
surveillant U مبصر کلاس
lower class U بی کلاس [در جامعه]
skull practice U کلاس اموزشی
first class U فرست کلاس
summer school U کلاس تابستانی
summer schools U کلاس تابستانی
underclass U بی کلاس [در جامعه]
subclass U بی کلاس [در جامعه]
frequency curve U منحنی فراوانی
frequency distribution U توزیع فراوانی
frequencies U فراوانی تردد
frequency U فراوانی تردد
cumulative frequency U فراوانی متراکم
plenty U فراوانی بسیاری
collision frequency U فراوانی برخورد
affluence U فراوانی ثروت
accumulated frequency U فراوانی تراکمی
bountifully U بطور فراوانی
feracity U باراوری فراوانی
Excess Distribution U توزیع فراوانی
absolute frequency U فراوانی مطلق
redundancies U زائد فراوانی
abundance U نسبت فراوانی
luxuriance U فراوانی پربرکتی
abundance ratio U نسبت فراوانی
amplitude U فراخی فراوانی
accumulated frequency U فراوانی تجمعی
redundancy U زائد فراوانی
gluts U فراوانی کالا
glut U فراوانی وفور
natural abundace U فراوانی طبیعی
plentifulyear U سال فراوانی
glut U فراوانی کالا
gluts U فراوانی وفور
surveyor U مبصر کلاس پیمایشگر
surveyors U مبصر کلاس پیمایشگر
insulation class U کلاس عایق بندی
classifications U روش کلاس بندی
classification U روش کلاس بندی
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
cumulative frequency distribution U توزیع فراوانی تراکمی
abundantly U به فراوانی بحد وفور
superfluity U فراوانی بیش ازحد
He is at the bottom of the class. U اوشاگرد آخر کلاس است
hit the books <idiom> U برای کلاس آماده شدن
classed U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classing U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
class U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
The professor stepped into the classroom. U استاد بداخل کلاس قدم گذاشت
classes U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
day schools U مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
day school U مدرسهای که فقط در روز کلاس دارد
inheritance U انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
sub- U تعداد دادههای مربوط به یک داده در کلاس اصلی
inheritances U انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
inherits U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inheriting U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. U اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
inherit U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
taxi dancer U دختری که در کلاس رقص یاکاباره در مقابل پول بامشتریان دیگر میرقصد
dead time U زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight U کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical U نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
idle U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacity U استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
freed U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idled U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
frees U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idlest U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacities U استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
fourth generation computers U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
bitmap U معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quads U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
bands U شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band U شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
Britisher U انگلیسی
limeys U انگلیسی
Briton U انگلیسی
limey U انگلیسی
Englishwomen U انگلیسی
Englishwoman U انگلیسی
Britons U انگلیسی
knuckle bow U انگلیسی
Englishman U انگلیسی
english woman U زن انگلیسی
English U انگلیسی
johnny U انگلیسی
knuckle guard U انگلیسی
Englishmen U انگلیسی
British U انگلیسی
Britishers U انگلیسی
shareware U نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
ieee U که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
duplex U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
exerciser U وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplexes U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
common use U مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
in plain english U به انگلیسی ساده
tommy atkins U سرباز انگلیسی
redcoat U سرباز انگلیسی
english billiards U بیلیارد انگلیسی
association croquet U کروکه انگلیسی
HMS U کشتی انگلیسی
english self taught U خوداموز انگلیسی
english opening U گشایش انگلیسی
In simple (plain) English. U به انگلیسی ساده
english speaking U انگلیسی زبان
jardin anglais U باغ انگلیسی
anglophile U انگلیسی دوست
arabic numeral U اعداد انگلیسی
english system U سیستم انگلیسی
English altar U محراب انگلیسی
anglicization U انگلیسی مابی
king's english U انگلیسی اصیل
middle english U انگلیسی تا 0051میلادی
cleat knob U دگمه انگلیسی
ale U ابجو انگلیسی
is a monetary sign U انگلیسی است
cleat U عایق انگلیسی
johnny U مرد انگلیسی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1in order to improve
2off-season
2off-season
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com